- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
بابا بمان که هـستی زینب فـدای تو گـویـا نـوشـتهاند شـهـادت برای تو مـانـنـد روز آخـر مـادر شـدی پـدر قالب تهی مکن که نـبـینم عـزای تو گویا جواب کرده طبـیبت حسین را مخفی کند ولی ز هـمه مجـتـبای تو دارد عجیب این دل من شور میزند این کاسههـای شیر نبـاشد دوای تو انـگـار اعـتـمـاد نـدارم به کـوفـیـان گرچه نشـسـتهاند یتـیـمـان بپـای تو گه گاه میرسد خبری از نگاهـشان عـهـد تـو را وفا نکـنـد بیوفـای تو شـبهـا که آمدی به در خـانههای ما آیـد تـلافیاش به سـرِ بـچـههـای تو بسپار خوب چهـره ما را بخاطرت با زینـبت حساب شود مـاجـرای تو حالا قـرار ما سرِ دروازههای شهر سنگ است و اهل بیت تو و ابتلای تو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
تا صبح گردِ بـسـترت آرام میپـرم شاید بـمـانی در بَـرِ من سایـۀ سـرم شد قـسـمتم دوباره پـرستـاریَت کنم بابا بگویم و تو بگویی که دخترم… از بس که قطره قطرۀ خونات گرفتهام خون لخته بسته است تمامیِ معجرم
شُکرِ خـدا که خـونِ سَرَت بنـد آمده دیـدی چه کرد چـادر خـاکی مـادرم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زینب
فَـرقِ مـرا تو طـاقـتِ دیــدن نـداشـتـى هِـجـده سَرِ بُـریـده بـبـیـنى چه میکُنى اینجا همه به گـریۀ تو گـریه میکُـنـند خَـنده به اَشک دیده ببـینى چه میکُنى خون ریزد از شِکافِ سَرَم خونجگرشدى جسمى به خون طپیده ببینى چه میکُنی وقتى که میرسد، زِشَریعه، حُسین را با قـامَـتـى خَـمـیـده بـبـینى چه میکُنى من پیکرم به غـیـرِ سَرَم لطمهاى ندید جسمى به خاک، دَریده ببینى چه میکُنی طـفـلانِ در بِــدر بـه بــیـابـانِ کـربــلا چون آهـوىِ رَمـیـده ببینى چه میکُنى یک ضَربه زَد به فرقِ سرم راحتم نمود تو قَـتلِ صبر، دیده؟ ببینى چه میکُنى
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
کوچه در کوچه دلم ریخته بر دور و برت چقدر خون جگر میرود از فرق سرت نـالـۀ سـوخـتـۀ فـزت و رب الـکـعـبـه پرده برداشته از راز دل خون جگرت چشمت از ضربه شمشیر چه کم سو شده است مثل مادر شده دیگر به خدا چـشم تَرَت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ندارد قـلـبـش آرام و شکـیـبـی به لب دارد عجب أمن یجـیـبی چه کردی با دل پُـر درد مولا غریبی، ای غریبی، ای غریبی ****************** غمش هر دیده را خونبار میکرد اگر یاد از در و دیوار میکرد بـراى خـاطـر زخـم دلـش بود که با نان و نمک افطار میکرد ****************** اسیر رنج و غربت بود یک عمر دلش لبریز حسرت بود یک عمر على حاجتروا شد امشب ای تیغ که بیتاب شهادت بود یک عمر ****************** دل عـالـم از انـدوهـت لـبـالـب نگـاهـی کن به بیتـابـی زینب تمام شهر دلـتـنگ است مـولا! بخوان مولای یا مولای امشب
: امتیاز
|
مناجات شب قدری و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ای خـدا، ای بینیاز چاره ساز بـارالـهــا، خــالـق بـنـده نــواز ای کریم ذوالعطا و فضل و جود ای به سمتت کلَّ شیٍ فیالسجود ای مـنـاجات شب شـبگـردها هـمـنـشـیـن مـهــربـان دردهـا ای نـوای بـینـوایـان، ای الـه روسیاهـم، روسیاهـم، روسیاه روسیـاهـم ای کـریم دستگـیـر دست خـالـی آمدم، دستم بگـیر دست خـالی آمدم ای جان پـناه کوله باری دارم از جرم و گناه هـیچ میدانی چـرا دورم ز تو سالـهـای سـال مهـجـورم ز تو نفس با ابـلـیـس تا همدست شد بـنـدۀ تو از گـنـاهان مست شد هی گـنه پشت گـنه پـشت گـنه پیـش تو وا شد دگر مشت گنه یارب امشب جرم و عصیانم ببخش من پـشیـمانم، پشیـمانم بـبخـش تا که با جـرم و گـنـه آمیـخـتم آبـرویـی از امـامــم ریــخــتـم از من آلــوده دامـن هـر گـنـاه خنجری شد بر دلش بنشست، آه! یـوسف زهـرا بـبـین چـاه مـرا بـشـنـو از چـاه گـنــه، آه مــرا گوشه چشمی کن به من، آقای من سیّدی، یابن الحسن، مولای من بـا دعـای آتـشـیـنـت کـار کـن بـهـر این آلـوده استـغـفـار کـن ای پناه انس و جان، صاحب زمان الامان و الامان، صاحب زمان ماه، ماه روزه داری و دعاست شب شب قدر و دل من در کجاست؟! شب شب قدر و ز اشکم منجلیست من دلم در کوفه همراه علیست کـوفه امشب با دلـم بـد تا نکن خون به قلب دختر زهـرا نکن آی کـوفـه! دخـتـر خـیـرالـنّـسا امشـبـی شد میـزبـان مـرتضی بـود از افـطـار تا وقت سـحـر مـیـهـمـان دخـتـر زهــرا پــدر آفـتــابـی مــیـهــمـان مــاه شـد اُمّ کـلـثـوم سـفـره دار شـاه شد آن امام مـهـربانِ سـاده زیست سفـرۀ افطار را دید و گریست در دلـش انـگـار یـاد یـار کرد باز با نان و نمک افـطار کرد در دلـش آشوب بود و زمزمه بارها گفت:«ادرکـینی فاطمه» شد دل دختر دوباره غرق خون تا شـنـیـد «انّـا الیه راجـعـون» شد سحر، حیدر کمر را بست باز تا رود مسجد به محراب نماز میشنـیـد از دربها، دیـوارها از لب مـرغان، لب مسـمارها امشب ای شیر خدا، مسجد نرو! مرتضی ای مرتضی! مسجد نرو! حـیـدر اما راهـی کـوچه شد و با دلی شـیـدا به مسـجـد آمد و خویش را آماده بـهـر یار کرد قاتلش را هم خودش بیدار کرد سمت کـعـبه، کـعـبۀ اهـل نیاز گـفت اذان و شد مهـیـاّی نماز تا که او را دشمنش در سجده دید ناگهان شمشیر جهلش را کشید ابن مـلـجـم آن لـعـیـن بـیحـیا ضربـتـی زد بر سر شیـر خدا بــاز قـلـب آفــریــنـش آب شد مقـتـل شـیـر خـدا محـراب شد نالۀ محـراب را مسجد شنفـت مرتضی فُزتُ وربّ الکعبه گفت قد قتل، از عرش میآمد بگوش نالـۀ جـبـریـل آمد در خروش: اهل عالم! رشته شد ارکان دین کُـشته شد دیگر امیـرالمؤمنین مجتبی این را شنید و دلپریش باز هم در کوچهها افـتاد پیـش صبحدم در پیش چشمش تار شد گـفـت داغ مـادرم تـکـرار شد وای از وقـتی که شـاه کـربـلا دیـد غـرق خون سر شیـر خدا آه از چـشـمـان بر در دوخـتـه دخـتـری در داغ مادر سوخته دیـد وقـتـی دخـتـر شـیــر خـدا مرتضی را غرق خون با مجتبا از سویـدای جگـر آهـی کـشید گفت یارب باز فصل غم رسید داغ روی داغ، یارب صبر ده بـر دل بـریان زینب صبـر ده دلخوشیهایم همه رفته ز دست از برایم دو برادر مانـده است آه اگر یک روز از غم تا شوم بیحسین و بیحسن، تنها شوم آه اگر روزی به صحرایی عجیب بیبرادر گردم و گردم غریب آه اگر در قتلگه با شور و شین بین قـاتـلها شود تـنهـا حـسین آه اگر بر حنجرش خنجر رود از تنش بر روی نیزه سر رود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ذکـر عُـلـوّ عـالـی اعـلا بُـوَد عـلـی وجـه خـدای والـی والا بُـوَد عـلــی بیـش از همه شناسد اگر راه آسمان زیبـاتـرین نـشـانه ز بالا بُـوَد عـلی با آن همه کمال و مقام از خدای عشق زخـمی طعـن مردم دنـیا بُـوَد عـلی در کوفه و مدینه کسی یاریش نکرد سـردار بیسـپـاه و تـوانا بُـوَد عـلی تنها کسی که یاری او کرده فاطمه ست از بس غریب و وارث طاها بُوَد علی از چاه کوفه حال غریبی او بپـرس تا گویدت چگونه به نجـوا بُوَد علی صدها سلام او که جوابی به خود ندید بوده نشان این که چه تنها بُوَد علی فُزت و ربّ او ز رهایی نشانه داشت یعنی که سوی جنّت اعلی بُوَد علی قلبش مدینه بود و سرش زخم کوفه دید یعنی که کشتۀ غـم آن جا بُـوَد علی بر قلب من که ذکر علی نقش بسته است تنهـا صدای سیـنـۀ شـیـدا بُـوَد علی گر سینه را شکافی و قلبم کنی نظر با هر تـپـش نـدای دل ما بُـوَد عـلی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
کـوفـه ایـنـجـا نـشـسـتـه در گـذرش رو به شـب مـیرود چـرا سحـرش کـوچـه در کـوچـه زود مـیپـیـچــد در دهــنهــا مـصـیـبـت خــبـــرش حـجـم داغـش ز صورتش پیـداست خون دل میخورد مگر جگرش..؟ عــاشــقــان بــا هـم انـد، مـیریــزد خــون پـهـلـوی فـاطـمـه ز ســرش همۀ گـریـههـا ز خـوشـحـالی است هـمچـنـان خـالی است دور و برش حــکـــم داغ بــــرادران اسـت ایـن مصطـفـی هم شکـسـته شد کـمرش در و دیــوار خــوب مـیفـهــمــنــد آنـچـه را کـه گـذشـتـه از نـظــرش مــثــل ابـــر بــهـــار مــیگـــریـــد بــه لـب چــاک خــوردۀ پـــســرش زیـنــبــش را اســیـــر مــیبــیــنــد آن زمـانـی که نـیـست بال و پـرش چـیـسـت غــیــر از آسـتــیـن پــاره زیــر بــاران سـنــگ هـا سـپــرش دَخَـلَـت زینب و عـلـی ابن زیاد… خـورد از روی نـی زمـین قـمـرش
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در اسم، اگر چه ما مسلـمان هستیم شرمنـدۀ دین و روی قـرآن هستـیم بـا بــار گــنــاه رو بـه تـو آوردیــم سوگـنـد به جـان تو پـشیـمان هستیم (العـفـو) به حق مرتـضی میگـیرد شاگـرد کـلاس درس سلـمان هستیم در سـجـدۀ آخـرت عـلـی، یـادم کن گـفـتـند که میروی پـریشان هستیم ما از رمـضان مُحـرّمی میسـازیم ما سیـنـه زنان اهـل ایـران هـستـیم از کـوفـه چـقـدر بـوی غــم میآیـد گـلـبـانـگ عــزا قــدم قــدم مـیآیـد در شهـر بـلا، نبـوده و نیست امان آشـوب شده در هـمه ذرات جـهـان سجـاده و محـراب به تو گـریـانـنـد از بسکه غـم انگـیز شده لحـن اذان دسـتـان سـیـاهـی از جــهــنّــم آمــد آمـد بـزنـد بـهـار را، رنـگ خـزان از مسجـد کـوفه بـوی خـون میآید امروز نماز صبح را، خانه بخـوان گـفـتـنـد: تَـهَـدَّمَتْ! دل عـالم ریخت ارکان هُدی که جای خود داشت، چنان دلـشـوره به جـان آسـمـانهـا افـتـاد خــیـبـر شـکـن قـبـیـلـه از پـا افـتـاد غرقابۀ خون شده است بال و پر تو دیگر رمـقی نـمـانـده در پـیـکـر تو ای آنکه همیشه زرهات بیپشت است از پـشت زدنـد، تـیـغ را بر سـر تو با این سر و وضع میروی خانۀ خویش صد بار دهد جان ز غمت دخـتر تو یـکــبـار نـگـاه زیـنـبـت دیــده بــلا آن روز مدینه، پسر و همسر تو… آن روز شکـسـتـنـد ز زهـرا پـهـلـو امـروز شکـستـند به مسجـد سر تو آن قـصـۀ جـانـگـداز تـکــرار شـده امـروز هـجـوم تـیـغ، مسـمـار شده از کوفه و سر شکستـنـش بیـزاریم از کوچۀ تـنگ خـاطـره، بـد داریـم با نـیـمه اشـارهای به هم میریـزیم ما گـریـه کـنـان روضـۀ مسـمـاریم یکـبـار مدیـنه، کوفه، یکبار به شام ما زخـم کـدام روضه را بـشـماریم بس بود بـرای ما هـمان یک کوچه هـیهات ! به فکـر کـوچه و بـازاریم بُـردنـد نـوامـیـس تو را بـزم یـزیـد آشــفــتــۀ داغ مـجـلـس اغــیــاریــم آن خـیـر نـدیـدههـا جـنـایت کـردنـد بـر آل عـلـی بسی جـسارت کـردند
: امتیاز
|
شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
باز هم خانه و یک بستـر خـون آلوده زنـده شـد خـاطـرۀ مـادر خـون آلـوده این سروصورت خونین شده هم ارثی شد بعد از آن کوچه و نیلـوفر خون آلوده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
تـیـر محـبّـت تو را منـم نـشانـه یا عـلی گـرفـته بر زیـارتت، دلـم بهـانه یا عـلی بـار ولایت تو را به دوش دل گـذاشـتم کـوه معـاصیم فـتاد از سر شانه یا علی ای ز دو دیدهام روان خون سرِ شکستهات ای ز دلم گُـل غـمت زده جـوانه یا علی تو کز عطوفت دلت شیر دهی به قاتلت دست تهی کجا مرا، کنی روانه یا علی تو قهـرمان خیـبـری چرا کـنار بستری هما چگونه سر کـند در آشـیانه یا عـلی ای پدر یتیمها، دو چشم خود ز هم گشا طفـل یـتـیـمت آمده بر در خـانه یا علی داغ تو کرده آتشم هر نفسی که میکشم شعـلۀ آهـت از دلـم کـشد زبـانه یا علی فدای دیدۀ ترت چه شد که مثل همسرت شد بـدن مـطّهـرت دفـن شبـانه یا عـلی قسم به خون پاک تو، به قلب چاک چاک تو که کُـشته بارها تو را تیغ زمانه یا علی مرگ تو بود آن زمان که بین خانه دشمنان زدند هـمـسر تو را به تـازیـانه یا عـلی عمر تو یافت خاتمه در شب دفن فاطمه بر جگرت ز داغ او مانده نشانه یا علی طوطی طبع میثمت یاد کند چو از غمت ناله دمد ز سیـنهاش جای ترانه یا عـلی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را به خانه بردهاند از سوی مسجد جان زینب را همه با چشم گریان میروند از خانۀ مولا چه میفهمد کسی حال دل ویران زینب را تمام دختران باباییاند و خوب میفهمند چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را دل بیرحمِ شهرکوفه بنگر خوب، شاهد باش که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را ببین پای ولی، قـربانیِ طفلان زینب را الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر نبـیـند شهر کوفه دیـدۀ گـریان زینب را الهی این برادرها همیشه محضرش باشند کسی خاکی نبیند لحظهای دامان زینب را الـهی تـا نـبـیـنـد آسـمـان کـربـلا بر نـی سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
نـالـه داریم امشـبی با چـشم گـریان ذکر لبها گـشـته با حـال پـریـشان خورده ضربت بر سرِ شمس عدالت کز ازل بود، در دلش شوق شهادت یا علی جان یا علی جان یا علی جان ********************** کوفه گشته غرقِ در زاری و غوغا بهر حیدر خوانَد از غم، نوحه زهرا دل دگر از حیطهٔ صبر گشته خارج شد عـدالـت کُـشـته با تـیـغ خَـوارج یا علی جان یا علی جان یا علی جان ********************** بـیبـصیرتهـا و ظـلـمِ بـیکـرانـی ای امـان از فــتـنـههـای نـهـروانـی گشته محراب غرقِ در خونِ ولایت شد شـکـسـتـه رکـنِ ارکـانِ هـدایت یا علی جان یا علی جان یا علی جان ********************** غصّه دارد در دلش با جـانِ بر لب اُمّ کـلـثـوم هـمـنـوا بـا اشـکِ زیـنب میسـزَد از آسـمـانـهـا خـون بـبارد در دلِ مـا داغ تـو تـسـکـیـن نـدارد ای پدر جان ای پدر جان ای پدر جان ********************** زیـن عــزا و محـنـت و آوا و نـالـه یـادم افـتاد روضـۀ دخـتِ سه سـاله کِی پدر جان همچو گل پژمردهام من سیلی از دست عدویت خوردهام من وا مصیـبت وا مصیبت وا مصیبت
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
گـشته جـاری اشـک زهـرا خـورده ضربت فـرق مولا ذکر عالَم به چشمان گـریان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* مرتـضی گر بیقـرار است فـاطـمه چشم انـتـظار است دورۀ هـجـر تو شد به پایان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* قـلب یـاران زار و محـزون گشته محراب غرقِ در خون ذاتِ حق زین عزا مرثیه خوان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* جــان بـابـا گـشـتـه بـر لـب ای امـــان از حــال زیـنـب نالـه دارد به قـلـب پـریشان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* مـرتـضیٰ بـا قـلـب سـوزان شـــد شــهــیــدِ راه قــــرآن ناله دارم به چشمانِ گـریان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* زیــن عــــزا آه و واویـــلا بـا ســرِ بِـشـکــسـتـه مــولا نزد زهرای خود گشته مهمان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* بـیـن بـسـتـر خــفـتـه مــولا نوحه خـوانش گـشته زهـرا حالِ عالَم ازین غـم پریشان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* آن به خـلـقـت باب حاجـات گـشـتـه مـمـنـوعُ الـمـلاقـات ذکر زینب به چشمان گریان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* راهـــیـــانِ کـــربـــلائــیـــم جــان فــدای مــقــتــدائــیــم میشَویم هـمـنوا با شهـیدان یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان ******************* مـا بــمـانــیــم تــا شـهــادت جــــــان نـــثـــارانِ ولایـت مثل آویـنـی و مثـل چـمران یا عـلی یا عـلی یا عـلی جان کُشته شد روح ایـمان و قـرآن یا عـلـی یا عـلـی یا عـلـی جـان
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امیر المؤمنین علیه السلام
عـالم و آدم بر لـب ذکـر یـا حـیـدر دارد گـوئیا کـوفه امشب مـاجـرا در سر دارد شد خـزان چمن، بـاغ اهل ولا فرق شاه نجف، شد ز کینه دو تا میزند آتش به جانها غصهها و غم های تو ساقی کوثر تو هستی عالمی خونبهای تو علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر ******************************************************** میرود سـوی مسجـد با نـوای یـا زهـرا دل شکـستـه میخـواند او نـماز آخـر را بانگ تکبیر او، میرسد تا خدا ذکر جن و ملک، قتل المرتضی بشکند دستی که تیغش زد شرر بر جان همه باغ جنت شد سیه پوش میزند بر سر فاطمه علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر ******************************************************** شکر حق فراق یار، میشود تمام امشب ذکر فـاطمه جـانـم، دارد او مُـدام بر لب فاطمه ز جـنان؛ آمده به زمین تا برد به سما، امیـر المؤمنـین شد ملاقات دو یار از غم و کینه گسسته مرتضی با فرق منشق فاطمه یهلو شکسته علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر**علی علی، مولا حیدر
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم
خوب کردی که سرِ سفره نمک هم داری چون که زخم دلم امشب به نمک داشت نیاز همسر من که زمین از نـفسش بر پا بود به مناجات شبش حور و ملک داشت نیاز داغـدار بود و به کار احدی کار نداشت مهربان بود و به سوداش، فلک داشت نیاز خـلـق شد عـالـم هـستی به وجـود زهـرا به دعاهاش، سما تا به سمک داشت نیاز پشت در رفت حـمایت کـند از من ورنه یک چنین فاطمهای کِی به فدک داشت نیاز جای حیدر کمک از فضه گرفت و برخاست پشت در سقط جنین شد به کمک داشت نیاز با نـسیـمی رُخِ گـلـبرگِ گُـلـم لَک میشد تو بگو برگ گل یاس به چَک داشت نیاز؟!
: امتیاز
|
مدح امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
بغـض بابا وسط سفـرۀ افطار شکست هی فرو خورد و فرو خورد و به هر بار شکست حفظ ظاهر بخدا سخت تر از هر کاری ست چهرۀ پیر پدر پای همین کار شکست اشک میریخت بیاد همۀ خاطرههاش هق هقش زیر همین بارش رگبار شکست استخوانی به گلو داشت، ز داغ زهرا پیش چشمان ترش کوثر دادار شکست دخترش مستمع روضۀ مسکوتش شد روضهخوان پای همین روضهاش انگار شکست زیر لب گفت که فریاد از آن شهری که دل من را وسط کوچه و بازار شکست همسرم یک تنه شد حامی مظلومی من وای از آن لحظه که بازوی طرفدار شکست بدترین خلقِ خـدا آمد و زد یک سیلی آه، از شدت ضربه در و دیوار شکست داشت همراه خودش فاطمه بار شیشه سنگ پرتاب شد و آخرش آن بار شکست روضۀ فاطمه آمد به میان کوه، خـمید زیر این بار، قـد حـیدر کرار شکست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علیه السلام
آسمان بود و علی بود و شب و غمهایش گردی از غصه نشسته به روی سیمایش آخرین سفـرۀ افـطارعـلی فـرق نکرد باز هم نان و نمک در عوض خرمایش میهـمان بودن بابا خـوشی دخـتـر بود داشت دلـشـورۀ سخـتی ز غـم بابایـش چقـدر چـشم به بـالای سرش میدوزد پُـر درد است چـرا زمـزمـۀ لبـهـایـش بیقرار است و از این حالت او معلوم است زنده شد در نظرش خاطـرۀ زهـرایش رفت مولا طرف مسجد و با خود میبرد عــالـمـی را طـرف حـادثـۀ فـردایـش سالها رنج و غم از صوت اذانش پیداست اشهدُ انّ عـلی زخـمـی داغ زهـراست آسمان پای غم بال و پرش ریخت به هم و زمین بر اثر چشم ترش ریخت به هم میکـشد آه عـلی قـلب زمان میسوزد چه تبی داشت؟ فلک بر اثرش ریخت به هم نـوبـت سـجـدۀ آخـر شد و واویـلا شد تیغ بالای سرش؛ دور و برش ریخت به هم ضربهای سخت به فرق سراو کوبیدند استخوان باز شد و فرق سرش ریخت به هم دل محراب پر از خون و زمین خون و محاسن خونی بین خون دید پدر را پسرش ریخت به هم طرف خانه علی را به چه حالی بردند زینب از دیدن وضع پدرش ریخت به هم بین چـشمان پدر اشک خـدا را میدید سالها مانده ولی کرب و بلا را میدید سر و کارش به غـم سوخـتنی میافتد پـای زخــم بـدن بـیکـفـنـی مـیافــتـد دیدن زخـم برادر جگـرش را سوزاند یــاد زخــم بــدن پــاره تـنـی مـیافـتـد دست و پا میزند و دشمن بیاحساسش بـا دم تـیـغ بـه جـان بــدنـی مـیافــتـد سر و کار نوک یک نیزۀ لب تشنۀ خون بـه کـویـر پُـرِ خــونِ دهـنـی مـیافـتـد سر او را به سـر نـیـزه زدند و دیـدند چشم او خـیره به چشمان زنی میافتد وقت غـارت شدنـش آه به دست قاتـل خـواهـری دید عـقـیـق یـمـنی میافـتد از تنش پیرهنش را که به غارت بردند دخـتران حـرمش را به اسارت بُـردند
: امتیاز
|
حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم
خون جبین به گلشن حُسنش گلاب شد چون شمع سوخته نور پراکند و آب شد از خون او به دامن محراب، نقش بست بر این شهید، ظلم و ستم بیحساب شد شمشـیر، گریه کرد به زخـم سر عـلی حتی به غربتش جگر خـون کباب شد محراب! ناله از دل خونین کشید و گفت: یا فـاطمه! دعـای عـلـی مستجـاب شد مویی که شد سفـیـد ز هجـران فاطـمه جرمش مگر چه بود که از خون خضاب شد؟ هرکس گرفت سهم خود از دست روزگار سهـم تـراب، خـون سـر بـوتـراب شد فرق علی دوتا شد و جبریل صیحه زد ای وای! چار رکن هـدایت خراب شد هر پـادشه سـتـم به رعـیت کـند ولـی پیوسته بر عـلـی ز رعـیت عـذاب شد هم شیر حق برای شهادت شتاب داشت هم خصم بهـر کشتن او در شتاب شد میثم! سرشک دیده و خونجگر کم است بر رهبری که پیـر به فصل شباب شد
: امتیاز
|
حالات امیرالمومنین علیه السلام در شب نوزدهم
شب بود و شهر کوفه پُر از آه و درد بود حال و هوای کوفه غم انگیز و سرد بود شب بود و ظلمتی که فضا را گرفته بود از بـار غـم تـمـامیِ دلهـا گـرفـته بود مردی غریب سوی مصلی روانه بود دریـای دیـدگـان تـرش بـیکـرانـه بود میرفت وآسمان هم ازاین درد میگریست مردی که در نهایت قدرت؛ غریب زیست غیر از غم مدینه به لب صحبتی نداشت غیر از وصال فاطمهاش حاجتی نداشت تنهـاترین، غـریب ترین مرد کوفه بود کیسه بدوش کوفه و شبگرد کوفه بود عـمـری ز خـاطرات مدیـنه کباب شد تـنـهـا انـیـسِ راز دلـش چــاه آب شـد هـم بـازی تـمـام یـتـیـمـان کـوفـه بـود فکـر غـذا و سـفـرۀ بینـان کـوفه بود پایان رسیده لحـظۀ چـشم انتظاریاش دلشوره داشت زینب از این بیقراریاش
: امتیاز
|
مدح امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
قـلّۀ مـاه مبارک، لَیـلـةُ الـقَـدرِ نـبـی است فاتحِ قلّه یـقـیـناً، لَیـلـةُ الـبَـدرِ عـلـی است روح و جانِ لیلةُ القدرِ نبی هم، فاطمه ست علت پیروزیِ بـدرِ عـلی هم، فاطمه ست این شب بدرِ علی، این باده، جام کوثر است ذکر زهرا، یا امیرَالمؤمنین یا حیدر است چیست طوفانی که آمد در شب بدرِ علی این همان ذکری که شد ذکرِ شب قدر علی ذکر یا زهـرا و یا حـیـدر به لبهای مَلک چون نسیمی میوَزد از اهلِ جنت بر فلک اَصلُها ثابت حکایت کرد، ریشه با علیست بدر ثابت کرد، نصرت چون همیشه با علیست چون علی را دید، پیغمبر به دوشش، مَشکها همچو باران ریخت، از شوقش، به رویَش، اشکها یادم آمد روضهای، از اشکِ ساقیِ حسین مشکِ ساقیِ پیـمبر، مشکِ ساقـیِ حسین نصرت حـیـدر کجـا و نـیـنوا، عـباس، آه بَـدریـون سـیـراب اما کـربلا، عـباس، آه کودکان در خیمه میگویند ساقی! اَلعطش بهر اصغر آب میجویند، ساقی! اَلعـطش تشنه لب طفل رباب و وای از قحطیِ آب آب، نایاب و عتاب و وای از قحطیِ آب چشمِ سـالار حرم را دور دیدند، کوفـیان پس بساط بغضِ خود را جور دیدند، کوفیان بغـضِ روز بدر آمد، دستها سیـلی شدند کـیـنۀ دیریـنه آمد، چـهـرهها نـیـلی شدند
: امتیاز
|